برخی مقامات آمریکایی درباره «محور چین - روسیه - ایران و کره شمالی» سخن میگفتند، اما جنگ آمریکا و اسرائیل با ایران، محدودیتهای این ایده را برملا کرد.
🗓 ادوارد وونگ | ۶ ژوئیه ۲۰۲۵
ترجمه و تنظیم: اسفندیار خدایی
زمانی که روسیه در جنگ با اوکراین از چین، کره شمالی و ایران کمک خواست، برخی مقامات آمریکایی و بریتانیایی از «محوری جدید» سخن به میان آوردند.
به نظر میرسید این چهار کشور با خشم، اقتدارگرایی و دشمنی مشترک با ایالات متحده و متحدانش به یکدیگر پیوند خوردهاند. اما فروش پهپادها و موشکهای بالستیک ایران به روسیه برای جنگ، و همچنین نفتی که به چین ارسال شد، وقتی لازم بود نتیجه نداد؛ همین امر تردیدهایی را درباره همبستگی این کشورها برانگیخت.
هیچیک از سه کشور دیگر (چین، روسیه و کره شمالی) در جریان جنگ ایران با اسرائیل یا بمباران سایتهای هستهای ایران توسط نیروهای آمریکایی، به سرعت برای کمک به ایران وارد عمل نشدند. چین و روسیه که بهمراتب قدرتمندترین کشورهای این جمع هستند، صرفاً محکومیتهای کلیشهای علیه اقدامات آمریکا صادر کردند و هیچ اقدام مادی برای کمک به ایران انجام ندادند.
الکساندر گابویف، مدیر مرکز روسیه و اوراسیا در بنیاد کارنگی گفت:
«واقعیت این جنگ نشان داد که روسیه و چین برای نجات ایران شتاب نکردند. این مسئله، محدودیتهای ایدهی کل "محور" را آشکار میکند.»
به گفته گابوف «هر یک از این کشورها بهشدت خودمحورند و نمیخواهند درگیر جنگهای دیگران شوند. اینها جنگها و درگیریهای کاملاً متفاوتیاند. این کشورها لزوماً ساختارها، ارزشها و پیوندهای نهادی مشترکی ندارند، برخلاف آمریکا و متحدانش.»
هر چهار کشور دارای نظامهای اقتدارگرا هستند و دشمنی با آمریکا را در دل دارند؛ کشوری که به طور سنتی سعی کرده این کشورها را تضعیف و مشروعیتشان را زیر سؤال ببرد. آنها همچنین برخی روابط استراتژیک دارند و از طریق تجارت و تبادل فناوری تسلیحاتی، تحریمهای اقتصادی تحت رهبری آمریکا را تضعیف کردهاند.
مایکل کیمِج، استاد تاریخ در دانشگاه کاتولیک آمریکا و مقام پیشین وزارت خارجه، که کتابی درباره جنگ اوکراین نوشته، گفت:
«بله، احتمالاً هماهنگی اندکی بین چین، کره شمالی، ایران و روسیه وجود دارد — به این معنا که با هم گفتوگو میکنند و از یک سری ناکامیهای مشابه در برابر آمریکا یا غرب رنج میبرند.» «اما این هماهنگی خیلی معنیدار نیست.»
🌎 پنج خطای محاسباتی نتانیاهو
🔹 روزنامه شرق
✍ اسفندیار خدایی
🌿 برنده و بازنده هر جنگ را باید با توجه به اهداف دو طرف جنگ قضاوت کرد. در این جنگ گرچه تأسیسات هستهای و صنایع موشکی و نظامی کشورمان آسیب جدی دیدهاند، اما اسرائیل به هیچ هدف پایداری نرسیده است. اما هدف ایران که دفاع از کیان و امنیت خود بود بخوبی محقق شد و کشورمان به عنوان یک قدرت موشکی درجه اول...
🌿 با تحقق آتشبس، اسرائیل بازنده این میدان است چراکه سایه موشکهای ایران بر سر اسرائیل بزرگتر و ترسناکتر شده است. ایران پس از این جنگ در موضع قدرتمندتری قرار خواهد گرفت زیرا اولاً تجربه یک جنگ تمامعیار موشکی، پهپادی و الکترونیکی، کشورمان را از نظر نظامی در سطح بسیار بالاتری قرار خواهد داد. هیچ کشوری چنان جنگی را تجربه نکرده است. ثانیاً در مذاکرات احتمالی آینده، یکی از کارتهای حریف به نام تهدید حمله نظامی سوخته است و تنها ابزار باقیمانده، ادامه تحریمها خواهد بود. بهعلاوه با توجه به اینکه دانش هستهای ایران بومی است، این حمله ممکن است باعث خروج ایران از NPT و ادامه غنیسازی با سطوح بالاتر و در اماکن امنتر شود. با فروکشکردن غبار حملات غافلگیرانه اسرائیل و پاسخ قاطع ایران و تغییر موازنه، اکنون سؤال کلیدی این است که چه محاسبات راهبردی، اسرائیل را به این جنگ کشاند و چرا نتانیاهو تصمیم به حمله گرفت و اشتباههای راهبردی او چه بود:
۱- انتظار شورش مردمی علیه جمهوری اسلامی
اسرائیل انتظار داشت با شروع حملات از آسمان، مردم ناراضی ایران به خیابانها بریزند و با ایجاد آشوب و شورش، با گل و شیرینی به استقبال اسرائیل بیایند. اما اینگونه نشد. برخلاف پیشبینی رسانهها و حامیان تجاوز، حتی بازار و ادارات تعطیل هم نشد. هیچ تصویری از غارت فروشگاهها و حمله مردم به ادارات، بانکها و ارگانهای دولتی گزارش نشد بلکه همکاری و همراهی مردم بیشتر هم شد. گرچه در این زمینه، نظرسنجی معتبری انجام نشده اما شواهد میدانی حکایت از آن دارد که...
۲- اسرائیل قدرت دفاعی ایران را دستکم گرفته بود
جای شگفتی است که رهبران اسرائیل چرا از جنگ یمن درس نگرفتهاند. آمریکا، اسرائیل و قدرتهای اروپایی در چندین هفته حملات گسترده به یمن نتوانستند این کشور را تسلیم کنند. ماههاست که حملات موشکی یمن به اسرائیل ادامه دارد، بدیهی است که حملات هوایی چند روزه اسرائیل نمیتواند ایران که بسیار بزرگتر، پرجمعیتتر، کوهستانیتر و صنعتیتر از یمن است و سالها بر روی برنامه موشکی خود کار کرده است را به زانو در آورد...
۳- - نادیدهگرفتن نقاط ضعف اسرائیل
وسعت اسرائیل یکهشتادم ایران است. 60 درصد خاک این کشور را بیابان نقب گرفته و خالی از سکنه است. بیش از ۹۰ درصد جمعیت اسرائیل در 10 درصد خاک این سرزمین متمرکز است، منطقه همواری که هدف مناسبی برای موشکهای ایران است. این مهمترین نقطه ضعف اسرائیل است. بهعلاوه گنبد آهنین اسرائیل نسبت به چند ماه قبل، تغییر چندانی نکرده و همچنان نفوذپذیر است. گنبد آهنین اسرائیل و پناهگاههای این کشور در مقابل حملات حماس و حزبالله کارایی دارد اما برای موشکهای غولپیکر و پیشرفته ایرانی چندان قابل استفاده نیستند. در حالی که مردم ایران در حال زندگی عادی هستند و حمله اسرائیل به چند نقطه در این سرزمین پهناور، خللی در زندگی مردم ایجاد نمیکند، اما حملات موشکی ایران، زندگی را به کام مردم اسرائیل تلخ و غیرقابل تحمل کرده است.
۴- نادیدهگرفتن قانون طلایی که شروعکننده جنگ بازنده است
در صد سال اخیر هر قدرتی که جنگ را شروع کرده در نهایت، پشیمان یا بازنده میدان شده است. آلمان، ژاپن و ایتالیا جنگ جهانی دوم را شروع کردند و در نهایت شکست خوردند. آمریکا جنگ ویتنام را شروع کرد و شکست خورد، شوروی به افغانستان تجاوز کرد و با دست خالی عقبنشینی کرد. عراق به ایران تجاوز کرد و پشیمان شد و شکست خورد. آمریکا به عراق حمله کرد و گرچه رژیم صدام را حذف کرد، اما پشیمان از این حمله با تریلیونها دلار خسارت، کنترل عراق را به ایران سپرد و زانوی حسرت بغل کرد. اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد و مجبور به عقبنشینی شد و نتیجه اینکه حزبالله خلق شد. صربستان به بوسنیوهرزگوین و کرواسی حمله کرد و مفتضحانه شکست خورد. عربستان به یمن حمله کرد و